خانوادۀ اسنودن از خیلی جهات یک خانوادۀ معمولی آمریکایی محسوب میشود؛ آنها در یک خانۀ زیبای بیرونشهری زندگی میکنند و سه بچۀ دوستداشتنی دارند. آنها معنوی، ولی غیرمذهبی، دنیادیده، و بسیار عاشقِ هم هستند. اَشلی یک مادرِ کارآفرین است که در خانه به بچههایش درس میدهد و به مشتریانش دربارۀ سبک زندگی سالم مشاوره ارائه میکند؛ او علاوهبر علائق متعددِ دیگرش، بهتازگی درحال محکزدنِ خودش در فیلمنامهنویسی هم هست.
دیمیتری یک معمارِ علاقهمند به هستشناسی است که روبات میسازد، رانندۀ کامیونها و ماشینهای مسابقهای است، و همسر و فرزندانش را بیش از هرچیز دیگری در این دنیا دوست میدارد. درواقع او آنقدر خانوادهاش را دوست دارد که یک دستِ دیگر هم از آنها میخواهد. شاید هم دو دستِ دیگر.
جالب اینجاست که زنش از خودش بیشتر هیجانزده است.
تعجب کردید؟ بیشتر مردم از شنیدن این حرف تعجب میکنند. اما هزاران خانواده در ایالات متحده زندگی میکنند که به چندهمسری – یا انواع دیگری از زندگیِ چندعشقی – مشغولند و این موضوع برایشان کاملا عادی است، و حتی بسیاری از آنها باور دارند که این بهترین روش زندگی است.
اشلی و دیمیتری یکی از همین خانوادهها هستند. آنها بهجای ازدواجِ قانونیْ با استفاده از یک قراردادِ جایگزین که برابری را برای همسران آیندۀ مرد تضمین میکند، از دردسرهای احتمالی (ازجمله بازداشت) جلوگیری کردهاند، اما با اینحال – در تلاششان برای تکمیل خانوادۀ خود با یک زن دوم – متحمل بدنامی و اندوه هم شدهاند. اخیرا آنها حتی خود را درمعرض انتقادات (و احتمالا اندوهِ) بیشتری قرار داده و جستجوی خود را به تلویزیونِ واقعنما (رئالیتی تیوی) کشانده و در یکی از برنامههای شبکۀ تلویزیونیِ TLC بهنامِ درجستجوی هَوو شرکت کردند، که فصل دوم آن در جریان است.
گذشته از چراییِ مسئله – که هرکسی، از والدینشان گرفته تا دنبالگرانِ تصادفیِ اینستاگرام بارها و بارها از آنها پرسیدهاند و اشلی و دیمیتری هم به آن پاسخ دادهاند – ظهور آنها در منظر عموم، موضوع دیگری را پیش کشیده است: آنها اولین زوجِ سیاهپوستی هستند که در یک سریال تلوزیونیِ ملی دربارۀ چندهمسری شرکت کردهاند. و آنطور که بسیاری از ما میدانیم، «سیاهپوستها اهل این کارها نیستند.»
اشلی خندهکنان میگوید، «بله، از همان شروعِ برنامه این را بارها به ما گفتهاند. مردم مثلا میگویند، نمیدونستم که سیاهپوستِ چندزنه هم هست! و من مثلا میگویم، معلومه که هست! چندهمسری اصلا چیز جدیدی نیست. همهجای دنیا از هزاران سال پیش در فرهنگهای مختلف وجود داشته، مثلا بعضیجاهای آفریقا، و خیلی از مردم سیاهپوست آمریکا هم اینکار را میکنند.»
چندهمسری سبکی از زندگیست که بهاندازۀ خودِ بشر قدمت دارد و در همۀ قارهها به اشکال مختلفی دوام آورده است – حتی در جاهایی مثل ایالات متحده که بیشتر مردم ادعا میکنند با آن مخالفند.
درحقیقت، چندهمسری سبکی از زندگیست که بهاندازۀ خودِ بشر قدمت دارد و در همۀ قارهها به اشکال مختلفی دوام آورده است – حتی در جاهایی مثل ایالات متحده که بیشتر مردم ادعا میکنند با آن مخالفند. اشتباه نکنید: دستکم در تئوری، بیشتر آمریکاییها مخالف آن هستند. هرچند نگرشِ مردم نسبت به چندهمسری فرق کرده است – اخیرا در یک نظرسنجیِ گالوپ معلوم شده است که نرخِ تاییدِ این پدیده از آغاز قرن جاری بیش از دوبرابر شده است – 84 درصد آمریکاییها هنوز میگویند که چندهمسری از لحاظ اخلاقی غلط است. این مقدار از 93 درصدِ سالِ 2001 کمتر است، اما درنظر داشته باشید که 55 درصدِ افرادی که رای دادند، سقط جنین را هم از نظر اخلاقی غلط میدانستند، که این خود عمدتا یکی از بزرگترین مسائل اخلاقیِ زمان ماست.
با اینحال از آنجایی که در فرهنگ عامۀ آمریکا – خصوصا در تلویزیون – چندهمسری محبوبیتِ زیادی پیدا کرده است، مخالفتهای اخلاقی را نمیتوانیم خیلی جدی بگیریم. برنامههایی مثل عشقِ بزرگ (شبکۀ HBO)، هَووها (شبکۀ TLC)، چندهمسری در آمریکا (شبکۀ نشنالجئوگرافیک)، چندعشقی: قرار عشقیِ متاهلها (شبکۀ Showtime)، و حالا هم در جستجوی هَوو (شبکۀ TLC) هر هفته این سبک زندگی را به خانههای مردم در سراسر کشور میبرند. هرچند اولین نمونۀ اینها، یعنی عشق بزرگ در 2006، یک کارِ نمایشنامهای و ساختگی بود، اما عمدتا برنامههای واقعنما (رئالیتی) منبع اصلیِ سرگرمیِ چندهمسری بوده است.
تا الان همۀ آنهایی که در این برنامهها شرکت کردهاند، سفیدپوست بوده، و تقریبا همۀشان هم مورمونهای بنیادگرا بودند. اما حالا اسنودنها وارد صحنه شدهاند.
این زوجِ اهلِ آتلانتا همۀ تعاریفِ ریشهدار دربارۀ یک خانوادۀ چندهمسریِ آمریکایی را به چالش کشیدهاند. آنها نهتنها سیاهپوستاند، بلکه غیرمذهبی هم هستند. معنویتِ آنها ترکیبیست از میراثِ آفریقاییکوباییِ دیمیتری، میراثِ آفریقاییآمریکاییِ اشلی، احترامِ عمیق نسبت به طبیعت، و معرفتِ معنویاتِ بومی. وقتی از آنها سوال شد که بهعنوانِ اولین چهرههای سیاهپوست که برای مخاطبانِ تلویزیونْ معرفِ چندهمسری هستند، چه حسی دارند، اشلی میگوید: «راستش، دیدهشدن در تلویزیون واقعا مایۀ افتخار ماست، چون این واقعیت که در این بُرهه از زمانْ ما جزو اولین سیاهپوستان آمریکا هستیم که به خانهها و موبایلها و آیپدهای مردم راه پیدا کردیم و سبک زندگیمان را برای آنها بهنمایش گذاشتیم، واقعا فراتر از تصور ماست. نباید فراموش کنیم که در سرتاسر دنیا خانوادههای سیاهپوست دیگری هم هستند که اینطور زندگی میکنند و زندگی موفقی هم دارند.»
وقتی موضوع چندهمسری را با سیاهپوستانی که به این سبکْ زندگی نمیکنند درمیان میگذارم، حرفشان بهطورکلی در چند کلمه خلاصه میشود: «این گندکاریها مالِ سفیدپوستهاست.»
تعجب نمیکنم که میبینم مردم – ازجمله خیلی از سیاهان – از شنیدنِ اینکه در آمریکا سیاهپوستانِ چندهمسر وجود دارد، شوکه میشوند. من طی بیش از 10 سال تحقیق روی مذاهب آفریقایی و آفریقاییتبار در نیجریه، آمریکا، و بخشهایی از کارائیب، بارها و بارها عقاید مردم را دربارۀ سیاهپوستان و چندهمسری شنیدهام. من با خانوادههای چندهمسر زندگی و کار کردهام؛ هم با افراد غیرمذهبی مثل اسنودنها، و هم با آنهایی که مسلمان، اسرائیلیِ یهودی، یا پیرو انواع آیینهای معنوی آفریقایی بودند. من حتی خودم به مُحسِنات این نوع زندگی فکر کردهام. اما وقتی این موضوعات را با سیاهپوستانی که به این سبکْ زندگی نمیکنند درمیان میگذارم، حرفهایشان بهطورکلی در چند کلمه خلاصه میشود: «این گندکاریها مالِ سفیدپوستهاست.»
او میگوید، «بهنظر خیلیها چندهمسری اساسا مایۀ محدودیتِ زنان و سوءاستفاده از آنهاست، چون مرد با چندین زن رابطه دارد، و این تنها جنبهای است که آنها میبینند. اما زنها هم میتوانند از آن بهره ببرند. درمقایسه با سبکهای دیگرِ زندگی، داشتنِ یک زندگیِ جمعی بهصورت خانواده، به زنها امکان میدهد که خیلی بهتر همدیگر را حمایت کرده، و حتی بهعقیدۀ من، درمقایسه با حالتی که زنْ تنها همسرِ شوهرش باشد، این روش فضای عملِ بیشتری دراختیار او قرار خواهد داد.»
اما دربارۀ قرار عشقیِ یک آدم متاهل چهطور؟
دیمیتری می گوید، «شما با همان ملاحظاتِ مربوط به یک رابطۀ تکهمسری روبرو هستید، و حتی از آن هم عمیقتر است چون این فردِ جدید درواقع با دو نفر قرار میگذارد، نه با یک نفر. پس مهم نیست که فقط من از آن زن خوشم بیاید؛ برای من و اشلی مهم است که آنها هم رابطۀ خواهرانهای باهم داشته باشند، که اینکار زمان میبرد.»
اما وقتی پای مسائل عشقی درمیان باشد، همیشه زمانِ کافی وجود نخواهد داشت، و داشتنِ چنین تجربۀ شخصی در منظرِ عام فقط مشکلات را بیشتر میکند. دیمیتری اشاره میکند که، «ما در مرحلۀ آسیبپذیری از زندگیمان هستیم، یعنی مرحلۀ جستجو. ما تلاش زیادی کردیم ولی هنوز موفق نشدیم؛ همزمان مردم هم دارند رشد ما را تماشا میکنند.» در بخشی از این تجربۀ رشد، که در فصل اولِ برنامه اتفاق داد، شاهد این هستیم که رابطۀ زودرسِ دیمیتری با یک زن – که آنها هنوز در فرایند خواستگاری از او بودند – افشا میشود.
هرچند اینکار ازنظر غریبهها یک «خیانت» محسوب میشود، این زوج اصرار دارند که این حرفها به دنیای آنها تعلق ندارد. اشلی میگوید، «مردم ما را با طرزفکر تکهمسریِ خودشان قضاوت میکنند. ما هم این را میدانیم و تلاشمان را میکنیم تا مردم دیدگاهشان را اصلاح کنند. برای تکهمسرها فرقی نمیکند چهموقعی رابطه برقرار شده باشد، ازنظر آنها اینکار خیانت است. ولی ما اصلا اینطور فکر نمیکنیم.»
بعضی از آدمهایی که به سبک زندگیِ چندعشقیِ بازتری علاقهمند هستند، انواعِ سنتیِ ازدواج – حتی چندهمسری – را منسوخ و غیرطبیعی دانسته و کلا میخواهند از مدلِ ازدواجی خلاص شوند.
همانند قرارهای عشقیِ تکهمسری، خواستگاریهای چندهمسری هم همیشه موفق از آب درنمیآیند، که این خیلی مواقع دردناک است. انتظاراتِ نابرابر و همان ناسازگاریِ قدیمی، دو عاملی هستند که منجر به ختم یک رابطه میشوند. درمورد اسنودنها، آخرین رابطۀ جدیشانْ قبل از گنجاندن در برنامه خاتمه پیدا کرد، و دلیل اصلیِ آن این بود که هَوویِ احتمالیْ چندان مشتاقِ داشتنِ پیوند عاطفی با اشلی نبود.
دیمیتری اعتراف میکند که، «بههمخوردنِ رابطۀ آخرِمان واقعا دردناک بود. اما هردوی ما به این سبک زندگی متعهد هستیم، و جِداً میخواهیم طوری این روش زندگی را پی بگیریم که باعث خوشبختیمان شود. معنی این تعهد این است که وقتی چیزی مورد پذیرشِ هردوی ما نیست، باید آن را رها کنیم.»
اصطلاحِ چندهمسری یا پولیگامی (polygamy) از عبارتی یونانی مشتق شده که معنیِ آن میشود «ازدواج بسیار» یا «بسیار ازدواجکرده،» و بااینکه چندهمسری و ازدواجِ جمعی ممکن است برای هردو جنس بهکار رود و به داشتنِ بیش از یک همسر اشاره کند، اما بیشتر اوقات معرفِ مردی با چند زن است، که این ازلحاظ فنی «چندزنی» نام دارد (داشتنِ بیش از یک شوهر برای زن «چندشوهری» نامیده میشود). افرادی هم که خارج از متنِ ازدواج، واردِ روابطِ همزمان با دیگران میشوند، «چندعشقی» یا غالبا «پُلی» (poly) نامیده میشوند.
روابط چندعشقی طیف وسیعی دارند: از نوعی که اسنودنها میخواهند بسازند – یعنی یک مرد با چندین زن – تا دو شریکِ اصلی با شریکهای متعدد، تا چیزی که نینا لاو – سرآشپز و همبنیانگذارِ People’s Poly Collective – به آن میگوید «آنارشیِ رابطه.» بعضی از آدمهایی که به سبک زندگیِ چندعشقیِ بازتری علاقهمند هستند، انواعِ سنتیِ ازدواج – حتی چندهمسری – را منسوخ و غیرطبیعی دانسته و کلا میخواهند از مدلِ ازدواجی خلاص شوند. ولی این بهمعنیِ حذفِ قوانین نبرد نیست.
نینا میگوید، « آنارشی دراینجا بهمعنیِ هرجومرج نیست. بلکه به این معنیست که هر رابطه را طوری باید مدیریت کنید که برای همان رابطه مناسب بوده، و با هر فردی که رابطه دارید، چیزی متفاوت خلق کنید، بدون اینکه مجبور باشید به رابطۀ ایدهال با او فکر کنید. درعینحال باید 100 درصد باز و صادق و شفاف باشید.»
برای نینا – که یک زن سیاهپوستِ دگرباش است و دوست دارد با شریکهایی از همۀ جنسیتها رابطه داشته باشد – یک عامل مهم در یافتنِ شریک این است که صرفنظر از جنسیتِ کسی که انتخاب کرده، بتواند آزادانه با او ارتباط برقرار کند. او به من گفت، «خیلی از مردها میگویند که چندعشقی هستند، ولی بعد میفهمم که سِتا دارند – یعنی سیاستِ تکآلتی دارند – و اگر با زنها باشم مشکلی ندارند ولی نباید با مردها باشم. و مسئلۀ من این است که، چهطور کسی میخواهد واژن مرا کنترل کند؟»
یک کانال یوتوب به اسم Ruff Talk وجود دارد که مجریهایش زوجی آفریقاییآمریکایی بهنامهای اِدی و کیارا راف هستند؛ این کانال بدون هیچ قید و بندی دربارۀ موضوعات داغی مثل چندهمسری بحث میکند. برای این زوج هم، آزادی و صداقت – همانطورکه دربالا و از زبان نینا گفته شد – عوامل مهمی هستند. رابطۀ آنها اصطلاحا یک ازدواجِ باز است که در آن هردو آزادند با دیگران قرار عشقی داشته باشند و درعینحال به همدیگر و دو فرزندنشان عمیقا متعهد هستند. بااینکه غالبا مردها اول سبک زندگیِ چندعشقی را پیشنهاد میکنند، ولی درمورد این زوج، کیارا بود که اول موضوع را پیش کشید.
روابط چندعشقی در جامعۀ سیاهان بهاندازۀ خود سیاهپوستان متنوع است، اما همۀ کسانی که با آنها مصاحبه کردم، بر سر یک چیز توافق داشتند و آن اینکه بزرگسالان باید بتوانند خودشان آزادانه تصمیم بگیرند و آنطورکه خودشان میخواهند زندگی کنند.
اِدی خندهکنان میگوید، «فکر کردم شوخی میکند.» ولی کیارا شوخی نمیکرد، و وقتی ادی مطمئن شد که او جدی است، آنها با زنی دیگر وارد مثلث عشقی شدند. کیارا توضیح داد که دلیل این پیشنهاد فقط این نبوده که دوست داشت با کسی دیگر باشد، بلکه میخواست ادی را در حال ارضای زنی ببیند که تحریکش کرده، و برای همین خواست که شانس خود را آزمایش کند. از آن زمان تا بهحال، هردویشان به تجربۀ شریکهای تازه پرداختند و معشوقهای خارج از رابطه داشتهاند: شریکهای ادی تاحالا همه مونث بودند، و شریکهای کیارا، هم مذکر و هم مونث.
سیاست آنها یعنی صداقتِ صددرصدی دربرابر هم به این معناست که حتی دربارۀ موضوعات ناخوشایند هم باید صادق باشند، مثل موقعی که یکی از آنها از قرار عشقیِ طرف مقابل خوشش نیاید. کیارا اعتراف میکند که، «آخرین دختری را که با او قرار داشت، اصلا دوست نداشتم، اما به او [اِدی] فرصت دادم تا رابطهاش سیر طبیعی خود را طی کند. و وقتی آن رابطه تمام شد خیلی خوشحال شدم.»
وقتی از آنها پرسیدم که آیا تمایل دارند مثل اسنودنها کسی را بهطور دائم به خانواده اضافه کنند، هردو گفتند که تابهحال به این موضوع فکر نکردهاند. اما عشق جدیدی که پارسال وارد زندگیِ ادی شد، باعث شد که پذیرای این موضوع باشند. ادی بهخاطر میآورَد که، «زنِ بزرگی بود،» و خندهکنان میگوید «چیزی که خیلی دوست داشتم این بود که او و کیارا با هم کنار میآمدند. آنها از همان اول باهم جور شدند و رفاقتی بینشان شکل گرفت. بهجایی رسیدیم که او زنگ میزد و با کیارا حرف میزد، و حتی با من صحبت نمیکرد.» هرچند آن رابطه تمام شد، اما به آنها کمک کرد که چیزی بالقوه عمیقتر و بادوامتر را در خود پیدا کنند.
روابط چندعشقی در جامعۀ سیاهان بهاندازۀ خود سیاهپوستان متنوع است، اما همۀ کسانی که با آنها مصاحبه کردم، بر سر یک چیز توافق داشتند و آن اینکه بزرگسالان باید بتوانند خودشان آزادانه تصمیم بگیرند و آنطورکه خودشان میخواهند زندگی کنند. مطمئنا چندعشقی انتخابِ همگان نیست، ولی بخشی از فرایندِ تصمیمگیری این است که فرد بداند کارهایی که بقیه میکنند به روشهای دیگری هم قابلانجام است. خیلی از سیاهپوستان و افراد چندعشقی، آگاهسازی مردم از وجود چنین جایگزینهایی را وظیفۀ خود میدانند.
اشلی میگوید، «میدانم که چندعشقی برای همه نیست، و این هیچ اشکالی ندارد، اما انتخابْ قدرت است، و آگاهکردنِ مردم از وجود راههای متفاوت، مایۀ افتخار من است.»
قطعا رئالیتی تیوی در ارائۀ این برداشت که چندهمسری متعلق به سفیدپوستان و مورمونهاست، نقش مهمی داشته است. اما سیاهپوستانِ چندهمسر – و سیاهانی که سبکهای دیگرِ زندگیِ چندعشقی را تجربه میکنند – هرروز بیشتر از قبل در معرض دید همگان قرار میگیرند. هرچندکه مطمئنا آنها در اقلیت هستند، هرروزه افرادِ سیاهپوستِ بیشتری محسناتِ این سبک زندگی را درک میکنند. بهگفتۀ اشلی، یکی از این محسنات، حمایت اضافی برای زنان و آزادیِ آنها در پیگیریِ اهداف شخصیشان است.
ـــــــــــــــــــــــــــ
منبع: میدیوم
فانلایو ای. وود منزیس اهل هارلم، دکترای هاروارد، کشیشۀ محققِ مذاهب آفریقایی و هموند مرکز مطالعات تحقیقیِ سیاهان در دانشگاه کالیفرنیاست.
Leave a Reply